حکایت شماره 3
حکایت شماره 3
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

قصابی گوسپندی مرده را نذر خانقاه کرده بود، درویشان چند روز بود چیزی نخورده بودند، گرسنگی غالب بود.

چون بر سر سفره نشستند، ابوسعید گفت: دست از این طعام بدارید، که مردار است.

قصاب به پای شیخ افتاد و پوزش خواست.

مریدان شیخ را گفتند:از کجا دانستی که مردار است؟

ابوسعید گفت: از آنجا که سگ نفس عظیم رغبت می کرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: